آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

چند تا عکس از سه ماهگی نازگلم

کادوی ولنتاین و سه ماهگی آیسا خانم ( از طرف مامان و بابا ) لباس قشنگی که مامان جون( مامان بابا علی) برای نوه نازش بافته: وقتی دخملی ناز از حموم اومده بیرون و میخواد به خواب ناز بره: الهی فدات بشم که روز به روز داری بانمکتر میشی بوس دخمل نازم   ...
30 بهمن 1390

سه ماهگیت مبارک

 ماهگیت مبارک ناز گلکم هورااااااااا آیسا خوشکله سه ماهه شدی مامان شکر خدا الان حدود 10 روزی میشه که به طور کلی از دست دل دردهای نوزادیت زاحت شدی و داری از زندگی لذت میبری. اینقدر ناز و خواستنی شدی که نگو، خنده های سایلنتت ، اغو بغو کردنهای بانمکت، دست و پا زدنهای فراوونت همه و همه داره روز به روز شیرینترت میکنه بعدازظهرها وقتی بابایی از سرکار میاد کنارت میشینه و باهات حرف میزنه اولین کلمه ای به بابایی میگی کلمه آقا هستش  جدی جالبه ها تو به جز برای بابایی برای هیچ کس تا الان نشنیدم این کلمه رو بگی الهی فدای لب و دهن نازت برم من که مثل پسته میمونه کوچولو و خوردنی، اینقدر بامزه زبونت رو تو دهنت میچرخونی که نگو و گاهی وق...
29 بهمن 1390

مهمونی ویژه برای آیسا خانم

آیسا جونم امروز بعدازظهر همکارهای مامانی اومده بودن دیدن تک دونه دخمل نازمون. همه کلی از دخمل نازم خوششون اومده بود و کلی باهات بازی کردن و شما دخمل خوبی بودی و اولش یکمی برای خاله ها خندیدی و تو بغلشون رفتی و مابین مهمونی یک چرت کوتاه زدی تا هم خستگی خودت رفع بشه و هم مامانی بتونه با خیال راحت تری از مهمونا پذیرایی کنه . خلاصه یک مهمونی ویژه برای آیسا فسقلی برگزار شد که شکر خدا خوب بودش و همه از در کنار هم بودن لذت بردیم( منم که بعد از گذشت 4 ماه همکارام و دوستای نازنینم رو میدیم خوشحال شدم) آیسا جونم جای خاله کتی و خاله فائقه توی جمع دوستامون خیلی خالی بود حیف که خاله ها  اینجا نیستن که دخمل نازم رو از نزدیک ببینن. راستی...
26 بهمن 1390

اولین ولنتاین زندگی دخملی

سلام به عزیزترین دختر دنیا، الهی فدای شکل ماهت برم من مامانی. ولنتاینت مبارک امسال اولین ولنتاین من و بابایی هستش که سمبل عشقمون کنارمونه و این روز رو برامون هزار برابر  قشنگتر کرده. روز عشق ، روزی که انسان با تمام وجودش حسش رو به عزیزانش نشون میده. امروز بابایی من رو سورپرایز کرد و یک خرس خیلی خوشکل صورتی که یک نی نی خیلی ناز تو بغلش داشت رو با یک کتیبه عشق بهم هدیه داد. دستت درد نکنه علی جون الهی قربونت برم مامانی که با اومدنت در کنار من و بابایی و روز به روز شیرینتر شدنت ، زندگی من و بابایی رو عاشقونه تر کردی، خلاصه امسال سومین ولنتاین زندگیمون رو سه نفری جشن گرفتیم. هوراااااااااااا آیسا جون مامانی دوستت داریم هوار...
25 بهمن 1390

عکس یادگاری

سلام به روی ماهت دخملی نازم . هرچقدر از بانمک شدنت بگم کم گفتم دخملم. دیشب که خونه عزیز بودیم شما با امیرمهدی جون (پسر دایی یاسر) به مدت حدودا نیم ساعت توی آتلیه خونگی مشغول ژشت گرفتن برای ما بودین و تونستیم چندتا عکس ناب و یادگاری از شما دو تا ناقلا بگیریم. شما توی این عکسها ٢ماه و ٢١ روز داری و امیرمهدی جون ٣ماه و ٢٢ روز. الهی قربون جفتتون برم من: اولش هر کدومتون برای خودتون بودین و خیلی با هم هماهنگ نبودین و اما با کلی تلاش و خوندن آواز و زدن کف و سوت و دست ، حاصل هماهنگی شما دو تا فرشته این شد: و...   ...
21 بهمن 1390

روز نوشت...

سلام به روی ماه دخملک نازم. الهی فدات بشم مامانی،این روزا حسابی شیرین شدی. کم کم داری به ما و محیط اطرافت عادت میکنی .خوابت منظم تر شده و خدا رو هزار بار شکر کولیک نوزادیت خیلی کمتر شده. عادتهای خیلی جالب و باحالی داری.مثلا وقتی خیلی ناآروم میشی و از شدت بی خوابی اذیت میشی تنها صدایی که آرومت میکنه، صدای هود آشپزخونه هستش. حتی حاضری ساعتها بهش زل بزنی و نگاهش کنی( البته با دور تند). در مقابل خوابیدن هم خیلی مقاومت میکنی، تا آخرین لحظات تلاش خودت رو برای بیدار موندن میکنی که مبادا تو خواب باشی و اتفاقی بیافته و تو بیدار نباشی! شبها قبلا زودتر از 1:30 نمیخوابیدی که الان شکر خدا به 12 تقلیل پیدا کرده. اما بازم حتی ساعت 12 شب هم سع...
16 بهمن 1390
1